نتایج جستجو برای عبارت :

ISFJ

بعد از حداقل دو سال رفتم دوباره این تستو زدم و چون حافظه تصویریم قابل اعتماده، می تونم بگم که نتیجه همون قبلی بود چون اون موقع جواب به ایمیلم هم ارسال شده بود و نتیجه اینکه من یه isfj هستم ولی خب چون ماجرا اینه که من تا شور یه چیزی رو در نیارم، ول کن نیستم ، تو چند تا سایت مختلف این تستو زدم و هر بار متفاوت بود؛ بالاخره به این نتیجه رسیدم که من قطعا i و j  هستم اما اون دو تا وسطی رو نمی دونم. حتی رفتم ویژگی چهارتا شخصیتی که می شد باشم رو خوندم ولی حس م
سلام
دیدید احتمالا این تست 16 شخصیت رو. 
https://www.16personalities.com/
من  یکی دو سال پیش به پیشنهاد حسن از یه سایت فارسی دادم این تست رو و ISTP در اومد.
حقیقتش خیلی به شخصیتم نمیخورد، شاید 30 40 درصد. برا همین حس کردم که چرته تستش. ولی با این سایته دادم و چیزی که اومد، ISFJ بسیار بسیار به شخصیتم نزدیک بود. اینو همین هفته ای که گذشت دادم. سایته خوبیش اینه سوالاش بله خیر نیست و طیفه. 
اسمش رو بزارید تصادف یا هرچی ولی این تست شخصیته همین دیشب باعث کلی تحول تو رفتارم ش
از اولین پست هام توی این وبلاگ ، پستی بود به نام " من یک intj  هستم " ... من بارها این ازمون رو تا قبل از دانشگاه داده بودم و همیشه تیپ شخصیتی" intj "  نتیجه ازمون شخصیتیم میشد . دیشب طی لینکی که یکی از دوستام برام فرستاده بود باز هم برای سرگرمی اون ازمون رو دادم ... نتیجه ش جالب بود .. تیپ شخصیتی ای که تمام سالهای قبل از دانشگاه ثابت بود تغییر کرده بود .. من دیگه " intj" نبودم ....
جالب شد نه ؟
بزارید مقایسه کنیم ...
من " intj " ای بودم که در طول دانشگاه " isfj" شدم ...

+ دیشب داشتم پست زیست محیطی آقاگل رو می خوندم، با خودم گفتم حتما باید یه کیسه پارچه ای برا خودم پیدا بکنم. نشدم دیگه عزممو جزم می کنمو یکی درست می کنم. صبح یعنی همین یه ساعت پیش به شکل اتفاقی یه کیسه پارچه ای به دستم رسید! من ذوق! من نگاه :))))
+ ننه بعد از این که عکساشو دیده می گه نه من بد افتادم. چرا این شکلی میفتم تو عکسا...:/ بعد از چند ثانیه مکث می گه اونایی که تو واقعیت قشنگن تو عکسا خوش عکس نیستن : دی
+ این مدت فقط دارم سریال کره ای می بینم. لعنتی این
+ دیشب داشتم پست زیست محیطی آقاگل رو می خوندم، با خودم گفتم حتما باید یه کیسه پارچه ای برا خودم پیدا بکنم. نشدم دیگه عزممو جزم می کنمو یکی درست می کنم. صبح یعنی همین یه ساعت پیش به شکل اتفاقی یه کیسه پارچه ای به دستم رسید! من ذوق! من نگاه :))))
+ ننه بعد از این که عکساشو دیده می گه نه من بد افتادم. چرا این شکلی میفتم تو عکسا...:/ بعد از چند ثانیه مکث می گه اونایی که تو واقعیت قشنگن تو عکسا خوش عکس نیستن : دی
+ این مدت فقط دارم سریال کره ای می بینم. لعنتی این
سال کنکور، روی یک برگه ی آبی کوچک، سرسری نوشتم که " و ما النصرُ الّا من عند الله العزیز الحکیم " و با یک چسب نواری چسباندمش رو به روی میز تحریرم. تا یادم باشد که واقعا نصر و پیروزی ای نیست مگر به دست خدا. با آن که از "پر" کردن فضاهای دور و برم بیزارم و ترجیح میدم هیچ چیزی مثلا به دیوار اتاقم نچسبیده باشد، اما هنوز آن برگه ی آبی رنگ را نکنده ام. شاید الان عملا دیگر انقدر عادی شده است که آن را نمی بینم. امشب همانطور که داشتم لپ تاپ را روشن می کردم چند ث
به جمله ای از یکی از پست های وبلاگ قبلیم فکر می کنم. "هیچ کس مرا آنطور که بودم، نشناخت". تقریبا درست است. در مدرسه و در محیط کار به کل، مرا جور دیگری می شناسند. شاید در دانشگاه هم همین طور. شاید فامیل و آشنا ها هم همینطور. به این فکر می کردم که کجا واقعا خودم هستم. بحث این نیست که من وانمود می کنم آدم دیگری هستم. انگار نمی توانم خود اصلیم را نشان بدهم. به این حقیقت تلخ معترف می شوم که نزدیک ترین آدم زندگیم هم تا سه ماه پیش - به نظرم - مرا آنطور که بودم ن
سلام دوزتان *^* حالتان چگونه می باشد ؟
خب ... من این مدت خیلی درگیر بودم و نرسیدم به بلاگ سر بزنم 
ببخشید که کامنت هارو دیر جواب دادم ><
قبل ازینکه قطعی نت هم پیش بیاد من نت خودم مشکل داشت و تا خواستم درستش کنم قطع شد - -" 
بعد از اینکه بالاخره درست هم شد درگیر درس و مشق شدم و چون هفته ی بعد یه امتحان خیلی مهم دارم قصد داشتم تا اون موقع اینورا پیدام نشه >< 
اما در نهایت چون داشتم از خستگی و استرس میمردم XD گفتم بیام اینجا شاید حالم بهتر بشه ^^
 
خب ..

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها