نتایج جستجو برای عبارت :

این استاده

خاولنگم چون نگین در کوهسار استاده است،
همچو دل در سینة پاک دیار استاده است.
بی بقا چون پای ههای سربلند چلچنار،
در مرام خودشناسی استوار استاده است.
چون نشان حفریات از شهر منک باستان،
در نوار یاد مردم یادگار استاده است.
همچو خون جاری بود در شهرگش آب مزار،
گل فشان در نبض سبز روزگار استاده است.
چشمة سرشار مهرش در نگاه چشمها،
پاک چون آب زلال چشم هسار ایستاده است.
استاده از یکی از دانشگاههای امریکا بهم ایمیل زده
میگه من مقاله اخیرت رو خوندم. قصد ادامه تحصیل داری؟
میگم بله یکی از تصمیماتمه. میگه خوبه شش ماه دیگه حاضری درستو شروع کنی؟!
بسم الله!
بعد کانادا به ما مدرک داده و دقیقا گذاشتیم در کوزه مدتی.
از اونجایی که به تازگی به مکتب "زبان سرخ سر سبز اگر بدهد بر باد، آن سر جاودانه می شود" ایمان آوردم، امروز زدم توی برجک یکی از اساتید دانشکده، که می دونم بعدا یه جایی می کنه توی پاچه ام. یه استاد احمق که هیچی حالیش نیست و همه الکی جلوش دولا راست می شن و به به و چه چه می کنن.دفاع دوستمون بود، صبح می خواستیم بریم خرید کیک و شیرینی، خواب موندیم و شرمنده اش شدیم. رسیدیم دانشکده و با کلی خودخوریِ فکری که چرا خواب موندی و تف توی آلارم گوشیت و لعنت به صدای
باز این هفته هم دانشکده انسانی بی‌برنامگی از سر و روش می‌ریخت این سری هم چون هفته سوم بود و صبحم این آقای فلانی رو دیدم ازش پرسیدم کلاسمون همون کلاس توی پرتاله دیگه گفت بله و بعد بازم نبود و بعد خودش در نهایت وقاحت میگفت برو به اون استاده که اومده بگو کلاس شماست و بره و نمیخواست خودش بره بگه قاطی کردم و انقدر سرش داد زدم که دیگه این بار چندتا از اساتید و دوستام اومدن آرومم کنن ...
بعد که رسیدم دانشکده خودمون یه لحظه حس کردم انصافا چقدر دانشکده
+ ما به یک پزشک متفکر نیاز داریم، نه یک پزشک باهوش
 
یانگوم که خیلی باهوشه و همه ی درساشو عالیه، مورد بی توجهی استادش قرار میگیره. هرچی یانگوم بهش میگه چرا به من نمره منفی میدین منکه همه رو درست جواب دادم اون چیزی نمیگه، فقط میگه تو به خودت مغرور شدی. و داستان از این قراره که این استاده خودش بخاطر مغرور شدنش توی تشخیص بیماری ها، یه بار یه بیماری رو اشتباه تشخیص میده و باعث مرگ اون شخص میشه. 
 
بعدش توی آزمون عملی ، ضعیف ترین فرد کلاس و یانگوم با
سلام.
شاید بخواین اموزش هک جیمیل رو یاد بگیرید
ولی مراقب باشید چون بعضی اموزش ها به جای اینکه رمز جیمیل قربانی رو به شما بده رمز جیمیل شما رو به یه هکر میده
مثلا میگن:
برای گرفتن رمز جیمیل این کد رو به ادرس gimal.bat@gmail.com بفرستید
بعدش یه سری کد چرت و پرت به جای کد مینویسن با دو بخش user و pass که میگن به جاش یوزر و پس خودتون رو بزنید
این روش هکیه که واقعا ازش استاده نکنید چون نامردیه
بایییییی
به مصاحبه دوم با استاد آلمانیه دعوت گشتم...نمی دونم مصاحبه دوم چطور پیش بره و نتیجه چی بشه ولی خیلی دوست دارم باهاش صحبت کنم؛ بهم آرامش میده حرف زدنش؛ حتی پسرشم دوست داشتم!! چون دانشگاه ها و مدارس المان به علت کرونا تعطیل شدن، اسکایپ قبلی رو تو خونه انجام داد و پسرش هم که ۸,۹ ساله بود هی میومد تو اتاق به من نگاه میکرد، در کمدو باز میکرد، به شونه مادرش تکیه میداد مامانشم خیلی ریلکس بود و مهربون باهاش به آلمانی یه چیزایی میگفت که سوادم نمیرسید بف
دیشب هزار بار گریه کردم از ته دل. خسته شدم و دل تنگم و از طرفی امتحان دارم. امتحان فردا ک مثل امتحان روز یکشنبه هیچ کس حتی شاگرد اول کلاس از افتادنش در امان نیست!
امتحان یکشنبه رو خراب کردم و دیشب ب خاطر اینکه دوباره درس همون استاده از قیافه ی کتاب حالم بد میشد
  بچه ها اومدن و چرت و پرت گفتیم و خندیدم و بعد اونا رفتن درس بخونن اما من خوابیدم
امروز ساعت 5 بیدار شدم. سرحال. بدون هیچ اثری از ناراحتیای دیشب.هوا برعکس روزای قبل خنکه. با سرعت درسو پیش م
بدم اومد ک وقتی استاد داشت chondromalacia رو درس میداد به من نگاه کرد فقط چون که میدونست من زانوم درد میگیره://بعدشم پرسید استاد درمانش چیه استاد گفت وزن کم کنن، گفتش که اگه وزنشون کم باشه چی؟ استاد گفت هیچی و باز به من نگاه کرد:/الان که داشتم این مبحثو میخوندم یادم اومد و خورد تو حالم:/اینم یادم اومد که سر قلب استاده به من گفتش که برم دستگاه فشار بیارم خیلی بدم اومد:(((((شاید چون نصفه و شبه و دارم درس میخونم، ولی نه خوب ناراحت میشه آدم بخاطر چیزای کوچیک:(
روی کوه ایستاده بودند و نگاهشان را به گوشه ای دوخته بودند.
انها دوازده نفر بودند،ردای قرمز-سیاه رنگ و ماسک قرمز بالماسکه بدنشان را پوشانده بود. یکی شان گفت:
_احمق. همشون احمقن.
زمزمه ای در تایید این حرف بلند شد. همان صدا رو کرد به شخصی که جلوی همه استاده بود و گفت:
_کی باید حمله کنیم؟
مرد جواب اورا نداد. به جایش گفت:
_طلسم رو بخونین. (دستش را به طرف حنجره اش برد و جرقه ای کهربایی رنگ داخل ان رفت)
همه از او پیروی کرد،مرد دوباره شروع به صحبت کرد،صدایش
دانلود آهنگ جدید احمدرضا آوار به نام هانا
Текст песни Hana Ahmad Reza Avar
یه دختر دارم گیسو کمنده تا میبینه منو یه ریز میخندهУ меня есть девушка, которая носит парик, пока она не увидит, что я немного смеюсь
من برات صخره میشم استاده و محکمЯ буду для тебя камнем, мастером и сильным человеком
شورو حال منی راحت و خاطر جمع باش که مثل کوهم

ادامه مطلب
حقیقتش من برام محتوای علمی پایان نامه خیلی مهم بود و ندادمش که کسی به جز استادم هم بخونه.
و اتفاقا به شدت فیدبک های مثبت گرفتم از داورا.
همون استاده که دانشگاه yale درس خونده بود واقعنی نتونسته بود هیچ ایرادی بگیره و میگفت تو دقیقا نشون دادی توی این پایان نامه که میفهمی داری چیکار میکنی. واقعنی گفت ها. توی کامنت های کتبی بهم تحویل داد.
متن تشکر رو من شاید بگم یه بار تو نیم ساعت نوشتم و یه بارم خوندمش هول هولکی چون استادم اوکی نمیداد و یه روز که سر
امتحان از 7.4 نمره بود و من با خودم میگفتم اگر 5 بگیرم خوبه! (حس خوبی بهش داشتم)
3 تا امتحان دیگه هم داره که از مجموع اونا 9 یا 10 میگیرم و فارما رو با 14 15 پاس میکنم!
بعد از امتحان کلا ناامید شدم (فکر نمیکردم حتی 2 بگیرم!) 
نمره هارو زدن! با استرس وارد سایت شدم دیدم زده 4.81 :| (خب خیلی نزدیک به 5 دیگه) 
+ اضافه میکنم که اگر این سوالارو به خود استاده میدادی نمیتونست 5 بگیره! 
بعد تو کانال پیام گذاشتن که بیشتر از 50 نفر کمتر از نصف نمره رو گرفتن و ظاهرا 1.85 نمره ب
داداش بزرگه استاد دانشگاهه
امشب یه چیزی تعریف کرد که به کل از این نسل دانشجو ناامید شدم، انگار چیزی از جنس مادرانگی ته دلم لرزید.
میگفت دختره میشینه تو سالن دانشکده، تکیه میده به دیوار، پاهاشم دراز میکنه، بماند که شلوارش تا وسط ساق پاشه و پاهاش پیداست، وقتی میبینه داری میای، حتی پاهاشو جمع نمیکنه که رد بشی! همینقدر نابود! همینقدر بی ادب!
داداش بزرگه عضو هیئت علمیه، جوانک هم نیست، محاسنی داره و مشخصه که استاده، یعنی کسی با دانشجوها اشتباهش ن
بچه ها خیابون فانتزی زدنهام رو پیدا کردم! خیابونی که کلی طولانی باشه و همزمان پر از دار و درخت باشه و دلگشا باشه و به چند خیابون دیگه که خونه های توش دقیقا مثل قصر هستن و حتی دور و تا دور حیاط رو لامپای رز خوشگل کاشتن! راه داره رو پیدا کردم! بلاخره بعد از کلی تلاش!
مقاله سال 2019 م یه سایتیشن جدید داره! تا اینجا تعداد سایتیشن هاش شد 5 تا!
بهترین سایت برای چک کردن تعداد سایتیشن ها اسکوپوس و وب آو نالج یا وب آو ساینس هست.
ولی در کل شد 5 تا!
حالا اون استاد
سلام شما باید حدس بزنید که منظور من کدوم بلاگره :دی
خوب بریم سوال اول
1-این بلاگر با مایتابه هاش معروفه :دی بهار نارنج
2-به وقت متعجب شدن میگه یاحضرت عباس (کشدار بخونید):دی دردانه (شباهنگ )
3-این بلاگر داداششو باتشت رخشویی بیدار کردن:دی محبوبه شب
4-این بلاگر به مارکوی بیان معروفن و غرغرهاش بسیار:دی واران
5-این بلاگر دوکلمه حرف حسابش معروفه:دی آقاگل
6- درد دارم شبیه مردی که جوان است و محکوم شده به حبس ابد! کدوم بلاگر گفته اینو؟بانوچه (ثریاشیری)
7-این
به حدیییییی افکارم مشوش و به هم ریخته و ذهنم آشفته و داغونم که هندزفری رو گذاشتم گوشم، زبان تخصصی هم جلو م باز ه! بچه هام تو فلت هِر هِر و کِرکِر شون به راهه!
+اخه ساعت یک تا سه ، بعد اینکه از هفت و نیم تا یازده و نیم بیمارستان بودی چطوری میشه درس گوش داد! امروز استاده بهم گیر داده! میگه خانم شما اصن حواست نیستااااا! احتمالا از ملاقات شوندگانی!!! منظورش این بود میفتی! شیطونه میگفت برگرد بهش بگو : استاد محض اطلاع تون من معدلم بالای هیجده ست ، رتبه سو
اگه تا دوشنبه از این هفته ی شخمی زنده و سربلند بیرون اومدم میام مینویسم واستون
 برنامه چیه؟ 
فردا پرسش اون استاد مَرده که انگار دائم الپریوده و هی پاچه می گیره + کنفرانس که تا چند دقیقه پیش مشغول درست کردن پاورش بودم و خودشو هنوز حفظ نیستم
چهارشنبه:کوییز آناتومی سر و گردن
پنج شنبه:کلاس موسیقی که هیچی تمرین نکردم و کلی نت واسه حفظ کردن دارم
شنبه:پرسش اون استاده که جلسه قبل شاکی شدم گفتم من داوطلب بودم چرا ازم نپرسیدی اونم واسم شاخ و شونه کشید
اومدم خونه رفتم رو ترازو و گرخیدم
از بعده تعطیلات تا الان حدود چهار کیلو کم کردم
و منه هشتاد کیلویی دوران کنکور الان شصت و پنج کیلوئه
یه نگاه به مچ دستم میکنم و یهو از لاغریش تعجب میکنم
امتحان میکنم می بینم دور مچم رو کامل با انگشتام میتونم بگیرم
درحالی که قبلا نمی شد :/
فک کنم تا آخر درسم چهل کیلو شم :/
چند روزه که بی سحری روزه میگیرم
افطارم چیز خاصی نمی خورم
فشار امتحانام بود که با شکم گشنه باید خر می زدم
امروزم که عملی سر و گردن رو دادیم و خلاص
سلام
اول این که سال نو مبارک. سال خوبی برای همه امیدوارم باشه.
 
دوم این که سر ta این آزمایشگاه الکترونیکه بودم. یادتون باشه استادش یکم جالب بود. قضیه روز عدد پی و....
این دفعه یه توییت یا پست فیسبوک از یکی نشون داد. گفت این بابا خیلی چرت و پرت میگه. میگه دولت رو کوچیک تر کنیم کیفیت زندگی و کیفیت بهداشت بهتر میشه. فکر کردم از همین بحث سیاسی های معموله و باهاش موافقت کردم که توضیح نده. 
ولی
بحت سیاسی 100 من یه غاز نبود
برام یه اکسل باز کرد توش چند تا گرا
یا مُمَکِّن
ای قدرت دهنده
 
 
سلااااام :)
 
+پریروز کتاب " آغازی بر یک پایان " سید شهیدان اهلِ قلم ( : قلب) رو تموم کردم.
دیروز پیرزنی که تمام قوانین را زیر پا گذاشت رو شروع کردم.
 
 
اول بگم که کتاب شهید آوینی عالی بود.
خصوصا برای کسایی که یه آشنایی کوچیک با منطق، فلسفه و قوانین اصولی داشته باشند و معنای کلمات جامعه شناسی رو تا حدودی بدونن
البته آخری رو با سرچ هم میتونین به دست بیارین. اما پیدا کردن اون سه تای اولی با تحقیق یکم سخت تر میشه.
 
من عاشق
+ امروزم خودم دارومو زدم و چقد خوبه این بیمارستان نرفتن فقط برا یه تزریق! 
 
+ جواب بیوپسی رو دختر خاله ام که پرسنل همون بیمارستانه؛ مامانم گفته و رفته گرفته. زنگ زدم گفت به دکتر کشیک نشون داده گفته چیزی نیست.  البته من دروغای "مثلا مصلحتی" زیادی از این دختر خاله شنیدم. :| حالا هر چی هم باشه مهم نیست. :)
 
+ امروز سر کلاس فارما هر دارویی رو استاد میگفت من مکانیسم عمل و ساید افکت هاش رو میگفتم.یا دسته دارو رو میگفت من اسمای چند تاشو میگفتم. استاده هم ع
اگه امروز عصر سری به این‌جا زده‌بودید، می‌دیدید که با هر رفرش یه چیزی تغییر می‌کنه توی وبلاگ. بله دوستان.. وسط این داستانا، بنده هوس قالب جدید کرده‌بودم، اما از اون‌جایی که قالب برای بیان کم توی نت پیدا می‌شه و بنده هم فقط می‌تونم با کدهای html ور برم و در اون حدی بلد نیستم که قالب بزنم، داشتم با css قالب قبلی ور می‌رفتم ببینم چه طرح نویی می‌شه درانداخت، فوقع ما وقع. خوبم نیست اصن، ولی همینه که هست!
بنا به دلایلی نامعلومی هم کیفیت هدر رو به ش
هفته ای یکروز در کلینیک دانشگاه کشیک عصر و شب می مانم. جای خوبی است از این نظر که مراجعینش دانشجوها هستند و اغلب تعداد بیمار کم و مشکلات ساده ای دارند و فرصتی میشود برای مطالعه.دیروز به محض رسیدنم یک خانم اومده و دفترچه پدرش را داده که چندتا آزمایش میخواهم برای پدرم بنویسید. تعداد پلاکتش بالا است. دفترچه را که باز کردم دیدم آزمایشات کامل با مهر آقای دکتر اصغری (استاد فوق تخصص هماتولوژی) در دفترچه موجود است که انجام نداده است.گفتم اینجا که آزم
دانشکده پزشکی یه جشنی گذاشته بود برا شب یلدا، بعد انگار یه مهمانی هم داشته بودن. رو بنرش بزرگ ( بنرشون خیلی بزرگ بود) نوشته بود با حضور پورن استار!!! حالا نمیدونم قضیه جی بود، لابد یا طرف ازون تازه مسلمون شده ها بوده یا مثلاً شوخی‌ای نمایشی چیزی داشتن، ولی برام جالب بود. قبح یه کلماتی شکسته شده. ( هرچند دانشگاه تهران ماشالله خودش پیشروئه در این زمینه. ما با هرچی هم آشنا نبودیم اینجا آشنا شدیم!!) 
دیروز استادمون داشت از قشم صحبت میکرد که یه پژوهش
دو پسر در تالار مبارزات،روبه روی هم ایستاده بودند. البته که اسم انجا "تالار مبارزازت"نبود،اسمش "اتاق تفریح و تمرین برای دانش اموزان سال دومی" بود،ولی به مرور فراموش شد.
جو،پسر سال چهارمی و پایه همه چیز،دستانش را در هوا برد و گفت:
_با شماره یک شروع کنید! سه...دو...یک...
سالن،از جرقه ها و پرتو های نور طلسم ها روشن شد. هردو پسر همزمان جاخالی میدادند،طلسم میفرستادند و طلسم هارا دفع میکردند.
پسری که در چپ سالن استاده بود،شروع به کری خواندن کرد:
_فقط هم
امروز خیلی وقته شروع شده. از وقتی بیدار شدم نشستم پای زبان از اول همه رو دارم میخونم خدا کنه نمرم خوب بشه. بی دقتی نکنم یه خورده هم استرس دارم چون تا قبل این کلاس هرچی امتحان زبان دادم افتضاح بودم فقط یه بار ۱۹ شدم اونم فاطمه کنارم نشسته بود همه چیو از رو اون نوشتم:دی معلمم اینقدر سر بود که نفهمید. دانشگاهم یه بار پنج شدم ! دوباره برش داشتم پاسم کرد این یکی استاده. میخوام بگم ادم ممکن واقعا ندونه یا بلد نباشه فقط باید تلاش کنه تغییر بده وضعیت رو.
تا مالک دورانی ای مرد تو می مانیبگذار بماند خصم در اوج پریشانی

در بستر ناکامی جان را ندهد هرگزاو را که سَر و کاراست با نفحه ی رحمانی

این شهد شهیدان را از کرب و بلا داریمقاسم به عموجان گفت : با شوق فراوانی

در عرصه گیتی هست تا ریشه هر فتنهما جان به کف استاده تا نقطه پایانی

سرباز علی پا را از سَر نشناسد هان ! خون بهرهمین دارد جریان به تن و جانی

تا کُشته نپنداری این خیل شهیدان راگر رهرو این راهی گر پیرو قرآنی

از جوشش این خون ها شد کرب و بلا پیداتا
خب کم کم به لحظات ملکوتی امتحانات نزدیک میشیم این ترم امتحانات ملویی در پیشه با اینکه کتاب کودک سالم و ایضا استادش شلوار خیس کن بنظر میاد و همچنین اختلالات با اون استاد نچسب و گوهش ولی فرصت بسیار و راه نیز ... استاد بهمون نمره کامل روش تحقیق رو داد و خب منتظریم ببینیم استاد کی وقت داره درباره تحلیل داده ها بیشتر بهمون یاد بده ایضا spss. فلذا این درس برای امتحانا شوت می شود و تابستان ادامه ی کارای مقاله. حسرت من اینه که این ترم فناوری داشتیم درس به
یکی از استادای واترلو برای یه پروژه با گرنت فیسبوک که دارن مشترک با استاد من انجام میدن اومده لب ما. بعد استاد من و این استاده با هم حساب شوخی دارن و هی به هم دری وری میگن یا همو ضایع میکنن و واقعا تجربه‌ی آکواردیه بین اینا بودن. واقعا خجالت میکشم وقتی یکیشون یه چی به اون یکی میگه. و من عادت ندارم استادا جلوم اینطوری برخورد کنن:)))
بعد استادم یه سوالی از من پرسید که من چرا فلان tool رو گفتم استفاده نکنیم؟ یادته؟ منم جوابشو گفتم بی توجه به اینکه مم
مدت زیادی بود که چایی رو با گل محمدی و هل دم میکردم و سرانه ماهانه مصرف نبات رو به 60 شاخه رسونده بودم!
هنوزم همونجوری چایی رو فقط با گل محمدی و هل دم میکنم، اما سرانه مصرف نبات رسیده به صفر :(
همیشه دوتا لیوان چایی میریختم! دو تا لیوان با یه قندون که پر از نقل با طعم گلابه. 
میشستم کنار هال و نیم ساعتی با خودم خصوصی صحبت میکردم.
خیلی وقت بود که با خودم دونفره خلوت نکرده بودم که امروز دوباره، چای با گل محمدی و هل دم کردم و دولیوان ریختم و با دوتا نبا
خب کم کم به لحظات ملکوتی امتحانات نزدیک میشیم این ترم امتحانات ملویی در پیشه با اینکه کتاب کودک سالم و ایضا استادش شلوار خیس کن بنظر میاد و همچنین اختلالات با اون استاد نچسب و گوهش ولی فرصت بسیار و راه نیز ... استاد بهمون نمره کامل روش تحقیق رو داد و خب منتظریم ببینیم استاد کی وقت داره درباره تحلیل داده ها بیشتر بهمون یاد بده ایضا spss. فلذا این درس برای امتحانا شوت می شود و تابستان ادامه ی کارای مقاله. حسرت من اینه که این ترم فناوری داشتیم درس به
خب کم کم به لحظات ملکوتی امتحانات نزدیک میشیم این ترم امتحانات ملویی در پیشه با اینکه کتاب کودک سالم و ایضا استادش شلوار خیس کن بنظر میاد و همچنین اختلالات با اون استاد نچسب و گوهش ولی فرصت بسیار و راه نیز ... استاد بهمون نمره کامل روش تحقیق رو داد و خب منتظریم ببینیم استاد کی وقت داره درباره تحلیل داده ها بیشتر بهمون یاد بده ایضا spss. فلذا این درس برای امتحانا شوت می شود و تابستان ادامه ی کارای مقاله. حسرت من اینه که این ترم فناوری داشتیم درس به
دور شدن فرار کردن نبودن همیشه بد نیست
گاهی میبینی اون چیزایی که فکر میکردی نمیتونی بزاریشون کنار ،بدون اونا هستی و به هیچ جای عالم هستی بر نخورده...
الان که حس کردم که جاذبه ای بین من و استادم به وجود اومده و سعی داره خودشو بهم نزدیک کنه ،استادی که روز آخر صدام کرد که کارم داره و میخواد یه کانکشن ایجاد کنه،حالا بجای پنهون شدن پشت بهونه ها،مستقیم حرفشو زد،دوست داره باهام صحبت کنه هر شب یا یه شب در میون!
من نمیخوامش ...برهه ای نیستم که کسیو و بتون
دانلود آهنگ جدید کاوه قادری ای وای
بد جوری گیرش افتادم ای وای دلم
کاوه قادری ای وای (بندری شاد جنوبی)
ترانه: کاوه قادری . تنظیم موزیک: کاوه قادری
با لینک مستقیم , کیفیت های 320 و 128 MP3
Download a new song of Kaveh Ghaderi – Ey Vay
 
.
تکست متن آهنگ ای وای از کاوه قادری
♫♪
بد جوری گیرش افتادم ای وای دلم تو دلبری استاده بیچاره دلم
تنهاش نمیذاره هیچجوری دلم انگار دیگه بیزاره از دست دلم
بی تو دل من خونه .. اینجوری نمیمونه ..
یه کاری میکنی با دلم
بد جوری بهت گیره دلم
ای وای ا
رفته بودم پیش م.ش با هم فیزیو مرور کنیم.همه رو خوندیم تهش گفتم کاش آزمایش عملی من هر چیزی باشه جز گروه خونی.اونو اصلا نتونستم تشخیص بدم سر کلاس و چون گروه خونیم هم نمیدونم!! حتی نمیتونم جواب درست رو حدس بزنم
صبحش رفتم کاغذ قرعه کشی انتخاب کنم عدد 6 اومد و ایستگاه 6 دقیقا همون گروه خونی بود 
گفته بودم هر روز امتحان ترم دارم این هفته دیگه؟تصمیم گرفتم کلاسهای دوشنبه رو نرم که صبح یه ربع از 8 گذشته بود ک هم کلاسیم بهم خبر داد پاشو بیا سر کلاس ک این اس
در چه مواردی از اکسپلوژن آبرسانی مو استفاده می شود:

موهای با کیفیت پایین
کمبود استاده از روغن طبیعی روی مو
قرار گرفتن در معرض شدت آب،شدت آب به مو آسیب می رساند و آنها را خشک و تغییر حالت می دهد.
کلر موجود در استخر، باعث خشکی و آسیب رسیدن به موهای شما می شود بنابراین باید از تاثیرات کلر روی موهای خود محافظت کنید.

 


تماس تلفنی ۲۴ ساعته با تیم پشتیبانی
shabnamhazrati_beautyhouse 
09308650016 ☎️
09122577121
https://shabnamhazrati.com
داستان معجزه ای که کردم خیلی خوبه اصلا میگن تو دانشگاه به این اسم میشناسنم
راستش الان می خوام بزنم فاز خوب و تعریفای خوب کنم ولی کلا یه دل گرفتگی دارم و کلا اون حس تنهاییه باز اومده سراغم شاید واسه اینه که مامانم اینا رفتن ! بیخیال 
اقا یه امتحان داشتیم از این حفظی ها کلا ۱۲_۱۶ صفحه هم میشد ولی هیچکس نخونده بود استاده هم که یکم گیره اصلا انگار فضایی هست این ادم .
خب یکی از دوستان عزیز زحمت کشیده بود و تمام صفحاتو خلاصه کرده بود توی برگه های کوچ
فردا روز نسبتا شلوغی پیش رو دارم، قبل از ظهر با این مدیر کل‌ها جلسه داریم  و باید پروژه‌ای که انجام دادم رو ارائه بدهم، بعد از ظهر هم برای مصاحبه‌ی کاری می‌رم اون شرکتی که بهم زنگ زد. امشب باید زودتر می‌خوابیدم. یک مقدار که چه عرض کنم، بیشتر از یک مقدار سردرگرمم، به هر حال درسته که به خاطر روراست نبودن جهنم نمی‌رم ولی پاداشی هم بابتش بهم نمی‌دن. بعضی وقتا به صورت کتابی می‌نویسم بعضی وقتا محاوره‌ای، یه مدت ریاضی می‌خونم بعد از یه مدت رها
 
 
 
یو خسولون عمری نه قدر اولسا گرکدورغم یئسین
نعمت  و ناز جهانی پو للولار باهم یئسین
 
وارلی نین اولادی بال قیماق یئه یر شام و سحر  
یو خسولون اولادیده  تاپسا اگر شلغم یئسین
 
هر فقیرین قسمتی تورش پر تقال زار آلمادی  
لیک دولتلی داداشلار پر تقال بم یئسین
 
بش اوشاق بیرده اوزوم قویدوخ بیر از یاغ شورباسی
ساخلا ال آی قیز بیر آزدا قوی گلیب اکرم یئسین
 
کارگر  هر دورده مجبور اولوبدور ایشله سین
اغنیاء عادت ائدیبدور هم قازانسین هم یئسین
 
هم کلو
شاید اولین امتحانی در عمرم هست که دوست دارم حداقل ده رو بگیرم و پاس بشم.
 
بنا به اتفاقاتی که تقصیر استاد بود ، افتاد هیچی درس نخوندم و به نمره 20 فکر میکردم ولی امروز ظهر همه چی تغییر کرد. بعد از شنیدن خبر اینکه استاد مبناش از کتابه و نه سوالایی که بچه ها طرح کردن کلا از زندگی پشیمون شدم.مرد حسابی یک هفته زودتر این رو میگفتی که برنامه ریزی سفت و سختی داشته باشم برای خوندنش.
 
این درس همون درسی هست که بنده به مدت 5 هفته روی 6 صفحه از کتاب برای کنفرا
امروز صبح تصمیم گرفتم نخوابم و ساعت هفت و نیم برم لاگ بوکمو تحویل منشی بخش قلب بدم و بعدش بیام خونه و بگیرم یک دل سیر بخوابم.کلاس رادیو هم ساعت ۱۰ داشتم که اون رو هم نمیرم چون عموما تا به الان ندیدم حضورغیابی در کار باشه. ناهار هم که رزرو نکردم پس ههمه چی طبق روال بود تا اینکه سر صبحی منشی گروه قلب رو دیدم گفت نصف بیشترتون افتادین.منم دهنم باز موند تا اومدم خونه. اما نگفت من افتادم یا نه.همینجور با بدجنسی یک استرسی بهم داد و رفت . یک غیبت هم جلسه
دارم به مقوله‌ی "همزمان که دل‌تنگ گذشته ای داری یه سری خاطره میسازی که قراره در آینده دلتنگشون بشی" فکر می‌کنم. به نظرم دل تنگی‌م برای زندگی حال حاضر بیشتر از دل تنگیِ حال حاضر برای گذشته خواهد بود.
 
+ من جمعِ اضداد ترین آدمِ این دور و بر هام احتمالا. روزه گرفته‌م و قراره بگیرم و میخوام که بگیرم و از فاز همه‌ی آدم‌هایی که "روزه چیه بابا؟" و با تعجب به روزه گرفتن عکس العمل نشون میدن و  درصدد اثبات این هستن که این کار مزخرفه یا مثلا با اصرار و
دیروز عصر خوابیدم و ساعت ۹ شب پا شدم! 
و چنین تا ساعت ۴ صبح خوابم نبرد و اول هفته رو خیلی تلو تلو خوران و لنگ ظهر بیدار شدم و ماشالله به من...
سر بحثا و اتفاقای این مدت اعصابم خورده زیر پوستی...
ناامیدم از همه ارتباطات دوستانه ای که داشتم....
من از دوستایی که توی کشور قبلی داشتم جز یکی دو تاشون دیگه علاقه ای به بقیه ندارم....دقیقا همون یکی دو تایی که هی وقت دوست نزدیک حسابشون نمیکردم ولی روزگار باید به من بفهمونه همونا از بقیه عادل تر و قدردون تر و نر
هو الجمیل
عبور مجنون از صف نمازگزاران
 
در جماعت عده‌ای رو به خدا
درصف استاده ولی دلها جدا
جسم ها چون دانه ی تسبیح جفت
لیک هر یک دل بجایی داده مفت
شیخ درحمد و ثنای ایزدی
فکر فرزند و عیال و نان بدی
دل  پریشان، جیب ها خالی ز زر
کی رسد یارب گشایش کی خبر
وعده خود میداد آری وارهی
حمد حق می بود و از معنا تهی
جمله مامومان پریشان تر از او
هر یکی حیرانی رازی مگو
قلب ها شان خواب اما در نماز
نه فرودی میبردشان نه فراز
ظاهرا در ذکر و تسبیح الاه
فکر اما کار د
خب با ماجراهای من و استاد در خدمتتون هستیم.
در این سری از پست‌ها "استاد" یک شخص ثابت نیست و ممکنه هربار یه استاد متفاوت باشه. مهم اینه که همشون استادن و من در برابر همشون مثل کودنا عکس‌العمل نشون میدم :))))
برای مثال وقتی پیاممو جواب میدن اونقدر در جواب دادن مکث و تامل می‌کنم که ده ساعت می‌گذره، دیر میشه، میگم چرا دیگه جواب بدم، ضایع‌ست، فلانه، کلا جواب نمیدم، می‌رینم، اصن یه وضعی.
یا مثلا میام یه پیام به استاد بدم که سلام وقت داری؟ دقیقاا دو
اون استاده بود که باهاش بحث و دعوا داشتم و نمره و این صوبتا
دیروز یه دعوای دیگه داشت باهام که این متن چی بود واسم فرستادی و رفتی این ور و اون ور پشت سر من حرف زدی و واقعا واست متاسفم که مثلا تو مذهبی هستی ولی نمیدونی نباید تهمت بزنی و ...
و من از اونجا که باید خودم رو کنترل کنم و حرص نخورم (چون هم قول دادم به یه بزرگواری که واسم خیلی ارزش دارند و هم به نفع اون بیماری نیست) عذرخواهی کردم و هیچی نگفتم
دیروز که با معاون آموزشی حرف زدم در مورد تغییر است
دستگاه آبگیر فرش چیست و چه کاری انجام می دهد ؟
دستگاه آبگیر فرش یا همان خشک کن فرش یکی از دستگاه های مدرن است که در قالیشویی های مدرن و تمام اتوماتیک مورد استاده قرار می گیرد . این دستگاه در انواع لوله ای و بادی موجود است .
این دستگاه متشکل از یک لوله بسیار بزرگ می باشد که فرش پس از لول شدن در داخل ان قرار می گیرد . و توسط لوله داخلی به چرخش در می آید .
دستگاه آبگیری فرشی که واقعا استاندارد و عالی باشد در عرض 2 دقیقه بیش از 95 درصد قالی را آبگیری می ک
نگاه من به آسمان است. بلندی و دوری اش همیشه مرا مجذوب کرده. گاهی آنقدر خیره اش مانده ام که حواسم از جلوی پایم پرت شده. من همه جای زندگی ام به آسمان خیره بوده ام. گوش داده ام و خوانده ام و رهیده ام و رفته ام و استاده ام و گشته ام و نگاهم به آسمان بوده. گاهی روزها ندیدمش. زندگی آن را از نگاهم ربوده ولی من فهمیده ام آسمان یک جایی درست در عمق قلبم جاریست. زیر باران هایش گریسته و خندیده ام و آرزوهای بسیار کرده ام. ستاره هایش را چسبانده ام به چشمانم تا با
نرم افزار GAMS جدای از اینکه خود یک زبان برنامه نویسی است و با محیطی که فراهم نموده است می توان توسط آن مسائل بهینه سازی را توسط حل کننده های (Solver) مختلف از جمله CPLEX، LINGO، BARON و… حل نمود.
در بهینه سازی توسط GAMS توابع هدف و محدودیت ها طبق قاعده خواصی تعریف شده و سپس توسط گزاره هایی که در زبان نرم افزار تعریف شده اند به نرم افزار فهمانده می شود که فلان مدل که دارای فلان تابع هدف و محدودیت ها است را با فلان حل کننده (Solver) حل کن. پس قواعد تعریف شده و در نظر
برا فردا مشق دارم ولی دلم نمیخواد بنویسم. میگم فوقش یه نمره‌ست دیگه. اصلا رو نمره‌ی این درس حساب نمیکنم. اصلا هم ازش خوشم نمیاد. فقط پاس شم بسه. البته میخونم که تا جمعه حل کنم تمرینشو. ولی اینکه الان فشرده بشینم به حل کردنش اصلا حوصله‌شو ندارم تو این وضعیت. استاده امسال از کانادا اومده. من اگه جاش بودم همین فردا با اولین پرواز برمیگشتم کانادا. واقعا به چه امیدی برگشته؟ ( البته اگه دو هفته پیش بود می گفتم تصمیم درستی گرفته)
نمیشه فهمید چی به چیه
سلام
 
دیشب که خونه ی این استاده بودیم، متوجه یه موضوع خیلی جالبی شدم!
داستان این بود که یه دختر بچه هه بود(پانیز-6) که خیلی بامزه بود و اینور اونور میرفت. حوصلم از بزرگسال ها سر رفته بود و داشتم فکر میکردم چی کار کنم،گفتم برم ببینم این چی میگه.
 
دوست دارم ببینم اینا چجگری زندگی میکنن یکم آپدیت بمونم!. خیر سرشون نسل بعدی ان
 
از بهترین و تنها تکنیکی که بلدم با بچه ها سر و کله بزنم استفاده کردم و بهش گفتم باهام دوست میشی و اونم گفت باشه. خیلی واقعا
آیا سال سرنوشت ساز کنکور، وقت مناسبیه برای زندگی کردن به روشی که همیشه دلم میخواست امتحانش کنم ؟
مطمئن نیستم..
ولی الان ، در این بازه زمانی ، با این حجم از مطالب خونده نشده و این حجم از ضعف و این هدف بزرگی که من دارم..
انجام دادنش به نظر هیجان انگیز میاد...
قصد دارم بلاخره انجامش بدم.
برای خوانندگان احتمالی ( یا شایدم خیالی ) این وبلاگ : نیکولا تسلا و  داوینچی و صدها شخص دیگه در دنیا ، اونطور که بین عامه مردم متداوله نمی خوابن...
برای مثال نیکولا تس
مورد داشتیم بلاگری با نامی که اولش سین می باشد،با حرص تمام مینویسد که امان از کلاسهای هشت صبح تا دو بعد از ظهر و کلی غر میزند اما کاشف به عمل می اید که یکشنبه را در دوشنبه ریخته و فقط دو تا کلاس داشته ،و میتوانسته هشت صبح را بخسبد اما با پلک هایی ک بزور باز میشوند استوری خویش را چک میکند که ان پدرصلواتی سین کرده است یاخیر،که سین هم نکرده است!
آقا دیروز زبان داوطلب شدم،قبلشم به مامانم سپردم جیغ نزنه ک "خفه شو بزار بخوابم " و صداش نره تو کلاس ابروم
باز من افتادم رو خط و دارم تند تند پست میذارم :))
خدا میدونه که خیلی خسته ام :)) تمام هفته مشغول بودم بعلاوه اینکه ۴شنبه صبح استخر شاگرد داشتم بعد رفتم دانشگاه دوباره برگشتم استخر کلاس داشتم و ساعت ۸:۳۰ خونه بودم. اینقدررررر خوابم میومده و خسته بودن که نگو با اینحال با یک عدد دوست تا ساعت ۱۱ گفتمان میکردیم شایدم ۱۲! بعد صبح امروز ۸صبح کلاس داشتم دانشگاه که ساعت ۷ بیدار شدم ولی هرچی فکر کردم دیدم کلاس اصلا مفید نیست و از این استاده هم هیچ خوشم نمی
ساعت 3:10 دقیقه ی صبحه.بارون با شدت داره می باره و آب از ناودون ها جاری شده. :) حتما درخت ها و گل و گیاه ها کلی کیف می کنن.
بارون را خیلی دوست می دارم. :)
جدیدا مثل جغد از شب تا صبح بیدارم و از صبح تا ظهر خواب. :|
کل برنامه ی مفیدی هم که از اول تعطیلات تا الان داشتم این بوده که چند روز پیش تصمیم گرفتم یه داستان بنویسم که اونم هنوز ننوشتم و فقط در حال شکل گیری روند داستان توی ذهنم می باشم. :|
به امید خدا می خوام خوندن کتاب "فقط پتی" رو که حدود 6 ماه پیش خریدم
راجع به یه چیز دیگه می‌خواستم بنویسم ولی یه خواب عجیب دیدم عصری. البته خودم می‌دونم ساعت ۶ بعد از ظهر وقت خواب نیست ولی این روزا که زودتر از دانشگاه میام (زودم شیشه :دی)، نمی‌تونم نخوابم :|
به هر حال، خواب دیدم قراره مادربزرگم (همون که فوت کرده) بیاد تهران که زانوشو عمل کنه. (در حقیقت بابابزرگمه که ظاهرا باید این عمل رو بکنه.) ولی نیومد، یعنی تصویر عوض شد و دیدم به جای مادربزرگم یه پسربچه‌ی مثلا هفت هشت ساله اومده که انگار از فامیل بود. همه دور
 

ز اندازه بیرون تشنه‌ام، ساقی بیار آن آب را اول مرا سیراب کن، وان گه بده اصحاب را من نیز چشم از خواب خوش، بر می‌نکردم پیش از این روز فراق دوستان، شب خوش  بگفتم خواب را هر پارسا را کان صنم، در پیش مسجد بگذرد چشمش بر ابرو افکند، باطل کند محراب را من صید وحشی نیستم، در بند جان خویشتن گر وی به تیرم می‌زند، استاده‌ام نشاب را مقدار یار همنفس، چون من نداند هیچ کس ماهی که بر خشک اوفتد، قیمت بداند آب را وقتی در آبی تا میان، دستی و پایی می‌زدم اکنو
تو اتاق پایینی جلوی گرمای مستقیم بخاری دراز کشیدم و پاهام رو به قسمت گرم دیوار چسبوندم، قبل از این که یا بهتره بگم بعد سرسری خوندن جزوه ی اول و حالا که میخوام برم سمت احیا، اومدم بنویسم و یه مقدار از شلوغیای تو سرم رو اینجا جا بذارم.
تو موقعیتی هستم که دوشنبه و پنج شنبه امتحان دارم، از یک درس اما امتحان هایی کاملا متفاوت، ته دلم میدونم هر دو قراره بخیر بگذرن اما دلیل نمیشه استرس همیشگی قبل امتحان و بخصوص این دو رو که اولی هم جنگ اعصاب استادی د
یک تفاوت مهم بین لغزش های گوش و اثرات ترسیم واجی این است که لغزش های گوش اغلب حاصل بی توجهی به سیگنال است درحالیکه ترسیم واجی واقعا می تواند غیر واقعی و توهمی (گمراه کننده) باشند. حتی زمانی که شنونده توجه کافی دارد و می داند که سیگنال تغییر کرده است انواع مشخصی از ترسیم واجی برانگیخته می شود. قیمت سمعک اتیکن بر خلاف آن، لغزش های گوش اغلب در نتیجه حواس پرتی شنونده است. وقتی سیگنال نویزی است ( این توجیه می کند که چرا اشعار آوازها بیشتر مستعد بد شن
    دیشب که من رفته بودم مهمونی/معاون مدرسمونو دیدم    از ترس اینکه گیر و غر شروع شه/نگاهمو از تو چشاش دز دیدم
    یواشکی از گوشه ی چشم اون/تا گوشه راست اتاق خزیدم    خیال میکردم که منو ندیده/هول شدمو میزو جلوم ندیدم
    پا زدمو خوراکی ها رو ریختم/با خجالت لبامو زود گزیدم    یهو همه نگاها،برگشت سمت بنده/کاشکی میشد آب بشم یا بشم پرنده
    ناظممونو دیدم برگ توتون میکشه/میون اون هیاهو خط ونشون میکشه    نمره انظباطو 3 نمره کم میکنم/بزار بیای مدر
‍ درود همراهان گرامی#نقد_شعر #انجمن_ادبی_شعر_باران #مدیریت_برنامه ؛#بانو_مریم_راد #مورخ؛۹۸/۸/۱۴سه شنبه#ساعت_شروع :(۲۲)♋️☯♋️☯♋️☯#سپید_اولبار هوس حوا بر دوشبرزخدوزخناگوار روزگار خویش را مهمان استنواده آدمدوشیزه امروزتاوان می دهد گناه ناکرده راچاره نمی شود گره های کورسرانگشت شفاچشم بینا طلب می کنندکور شوماگراگر به دست تو ره هموارآب به آسیاب آرامش سرازیر نگردد#مهدی_رفوگر ـــــــــــــــــــــــــــ#سپید_دومقطعه127از جنوب آمدفتح شمال د
کولر گازی ایستاده گرین مدل GFS-H48P1T1B دارای ظرفیت 48000 و عملکرد سرمایش و گرمایش می باشد.
 این کولر گازی به صورت ایستاده نصب می شود.به همین دلیل به آن کولر گازی ایستاده گرین می گویند.
محصولات شرکت گرین
شرکت گرین در سال 1375 به تولید سیستم های تهویه مطبوع اقدام کرده است و محصولات متنوعی را به بازار عرضه می کند.این محصولات شامل:

چیلر و فن کویل
کولر گازی و اسپلیت
اسپلیت
VRF 
هواساز
می باشد.
ویژگی های کولر گازی ایستاده گرین مدل GFS-H48P1T1B
کولر گازی ایستاده گری
یه کلاسی این ترم داریم که استادش حقوق خصوصی خونده و اومده بهمون حقوق مالکیت فکری درس بده. البته نگم که عنوان درس اقتصاده  D: 
ولی خب استاده رو خیلی دوس دارم و خیلیم آدم باسواد و باتجریه ایه. یه جورایی منت سرمون گذاشته اومده بهمون درس بده. 
یه چندتا خاطره بامزه گفت گفتم براتون بگم.
میگفت یه اقایی اومده گل رز بدون خار اختراع کرده. کلی هم روش کار کرده. اومده ایران ثبت کنه گفتن نه این قابل ثبت نیست دردی از جامعه دوا نمیکنه ! بعد رفته فرانسه، اونجا پت
پیام دکتر عسکر جلالیان به مناسبت سالروز وفات دکتر علی شریعتی:
...
دکتر علی شریعتی در «ابراهیم در کشاکش یک انتخاب» می‌نویسد:
«پس از رَمی آخرین بت بی‌درنگ قربانی کن... و اکنون در منایی، ابراهیمی، و اسماعیلت را به قربانگاه آورده‌ای، اسماعیل تو کیست؟ چیست؟ مقامت؟ آبرویت؟ شغلت؟ ...»
در حدیثی از پیامبر (ص) می‌خوانیم: «خیرالناس من انفع للناس»؛ بهترین مردم کسی است که به مردم نفعی رساند. در زمانه‌ی پر آشوب امروز، هر خدمت خالصانه‌ای هزینه‌ی خود را م
امشب یکی از دوستان، آگهی بلندبالایی برام فرستاد که بخشیش رو در ادامه میارم:
.
.
شرح شغل و وظایف:
برنامه‌ریزی و تدوین استراتژی‌های کلی بازاریابی (بودجه،رقابت،عوامل محیطی، فرصتها‌ و بخش‌بندی بازار، انتخاب بازار هدف ،جایگاه‌یابی،محصول،قیمت،توزیع،تبلیغات ) تعیین سیاست‌ها و بکار بردن شیوه های مختلف تبلیغاتی تحقیق و توسعه(بازار،محصول،مشتریان،رقبا) مدیریت بودجه بازاریابی برنامه ریزی برای خلق،توسعه و حمایت از نام تجاری فعلی(برند موجود)
کولر گازی ایستاده گرین مدل GFS-H48P1T1B دارای ظرفیت 48000 و عملکرد سرمایش و گرمایش می باشد.
 این کولر گازی به صورت ایستاده نصب می شود.به همین دلیل به آن کولر گازی ایستاده گرین می گویند.
محصولات شرکت گرین
شرکت گرین در سال 1375 به تولید سیستم های تهویه مطبوع اقدام کرده است و محصولات متنوعی را به بازار عرضه می کند.این محصولات شامل:

چیلر و فن کویل
کولر گازی و اسپلیت
اسپلیت
VRF 
هواساز
می باشد.
ویژگی های کولر گازی ایستاده گرین مدل GFS-H48P1T1B
کولر گازی ایستاده گری
امروز صبح حالم خوب نبود و کلاس اول صبحم رو نرفتم. داشتم حاضر میشدم که میم پیام داد جامد بیست شدم. بعدش رفتم امتحان دادم، ناهار خوردم و رفتم آزمایشگاه. 
اطلاعات آزمایشمون توو جیمیل هامون بوده و باز نمیشن... احتمالا مجبور بشیم تمام دیتاها رو دوباره وارد کنیم، با میم. 
ده روز پیش خرید اینترنتی کردم از ترکیه و نصف پولش رو دادم. الان با این وضع اینترنت نمیتونم خریدم رو پیگیری کنم و نمیدونم اصلا چی شده. نمیدونم تکلیف پولی که دادم چی شده؟ کفش و عینکی
دوباره وقت امتحانا رسیده و من گریه دارم :((((( چقد زود گذشت! ولی اینکه درس میخونم و آخر شب به ساعت مطالعه‌م نگاه میکنم بهم حس خوبی میده. 
اونچیزی که قرار بود برسه رسید :) در واقع دوشنبه رسید. تبلت قلم دار که دیگه میتونم باهاش نقاشی نقاشی بکشم *__* ولی خب برای اینکه کتاب بخونم باهاش خریدمش بیشتر. چون همه‌ی کتابامون پی دی افن، و با لپتاپ خوندن سخت بود. قراره حالا وام دانشگاه رو بگیرم که به مامانم اینا در چند قسط پول تبلتو برگردونم D: ممکنه منو از یتیم
 من غلط بکنم ارشد شرکت کنم !    “دیالوگ ماندگار شب های امتحان”
.........................
    تو این روزا اگه دیدین یه دانشجو نشسته    یه نگاه به افق میکنه یه نگاه به گوشیش    باز یه نگاه میندازه به افق باز به گوشیش    بعد به افق خیره میشه بعد باز به گوشیش نگاه میکنه    بعد به افق خیره میشه و تو افق نیست و نابود میشه    بدونین داره با گوشیش معدلشو حساب میکنه    ببینه مشروط میشه یا نه !
 
..............................
همه با هم یک صدا بخونیم    ﺗﺎب ﺗﺎب ﻋﺒﺎﺳ ، اﺳﺘ
موخوره و درما موخوره یکی از دغدغه های مهم افرادی است که موهای بلند دارند. بسیاری از خانم ها در طول زندگی خود حداقل یکبار  با مشکل مو خوره مواجه شده اند. کوتاه کردن مو قطعی ترین و در عین حال راحت ترین راه برای از ین بردن موخوره است. اما ایا را های دیگری برای درمان موخوره وجود دارد؟
بسیاری از شما با دیدن موخوره سوالات زیر برایتان پیش آمده است و به دنبال جواب های قطعی به آن ها هستید. مانند اینکه از کجا تشخیص دهید موهایتان به موخوره گرفتار شده است ی
خب. تا اونجا نوشتم که دارم خودمو برای مصاحبه آماده می کنم.
روز مصاحبه، میزمو جوری برگردوندم که نور آفتاب به چهره م بخوره، خودمو مرتب کردم، و دعا کردم مشکل قطعی اینترنت پیش نیاد.
استاد راس ساعت 6.5 غروب آنلاین شد.
اول انتظار داشتم که ازم در مورد خودم بپرسه و منم بگم مای نیم ایز ... :دی
اما از همون اول اولش گفت خب، در مورد سابقه ی کارت بگو. منم توضیح دادم که چیکار میکردم و چه تجربه هایی تو صنعت دارم و چه تست هایی انجام می دادم و .....
بعد اون شروع به صحبت
همین چند وقت پیش یک جزوه ای بهم افتاد اما اینبار داوطلبانه نبود مثل وظیفه یا اجبار بود . و من هم از روی وویس گوش دادم و نوشتم حتی یکسری مطالب هم از روی اسلاید استاد به جزوه اضافه کردم . اما دختر های گروه بهم ایراد گرفتن اینکه یک کلمه و یک جمله رو ننوشتم  و باید اصلاحیه بزنم . اصلا این چیزی که میگفتن مهم نبود و شاید هم جز پاورقی های بی استفاده ای بود که استاد سر کلاس بهش اشاره کرده بود اصلا حتی نمیشد ازشون سوال هم طرح کرد چه برسه به اینکه بخواد ارز
مامانم خیلی لوازم تحریر جینگولی پینگولی دوست داره برعکس من که فکر میکنم چرا آدم باید بخاطر مصرف گرایی خودش یه عالمه خودکار رنگی بگیره و یه عالمه پلاستیک وارد محیط زیست کنه که چی بشه؟نوشته هاش رنگی بشه وات د....!!
ولی خب دیدگاه مامانم اینه که ما بچگیمون به جز جنگ هیچی نداشتیم..:(
حالا به مناسبت تولد مامانم ، کلاس زبانش رو بهونه کردم و براش دفتر خودکار فانتزی که نه،خیلی خیلی فانتزی گرفتم میدونم خوشحال میشه ولی نمیدونم کار خوبی کردم یا بهتر بود یه
صبح بیدار شدم که قبل ناشتا برم ی ازمایش بدم بخاطر مصرف قرصای راکوتانم کبی تو دلم دعا کردم مثل همیشه مشکلی نباشه که بتونم درمانو سریع پیش ببرم چون واقعا نتیجه ش عالی و پوست عاری از جوشه:) 
+لطفا فقط با تجویز متخصص مصرف شود:)
برگشنتی اماده شدم که برم دانشگاه حسابی خودمو پوشوندم و رژ لبم زدم و رفتم سوار ماشین بشم ..کفشام واکس زده جلو پام بود بابا واکس زده بود*_* توی ماشین ضد افتابمو زدم:/ من همیشه دقیقه نودی م:|
بعد از استاد سر کلاس رسیدم.. خداروشکر او
1.فعالیت چند دقیقه‌ای با سرعت زیاد
دستورالعمل‌های فعلی انگلستان توصیه می‌کند که درعوض فعالیت‌های سنگین و طولانی مدت، با کمی تحرک و حرکات کششی می‌توان نتایجی مثبتی در تناسب بدن به‌دست آورد؛ در این حالت با انجام حرکات کششی سریع و دویدن با سرعت در حد 5 الی 10 دقیقه می‌توان تحرک بدن را بالا برد؛ با انجام این عمل به طور مستمر می‌توان از عدم تحرک جلوگیری کرد. 
2.ایجاد چالش کوتاه مدت برای بدن
 "امانوئل استاماتاکیس"  استاد دانشگاه سیدنی می گوید:
خلاصه قسمت بیست و یکم
نحوه و حالت آب خوردن:
شیطان مشارکت می‌نماید در آب خوردن ایستاده در شب
بیماری که از ایستاده آب خوردن ناشی می‌شود بیماری سخت است.
روایت: ایستاده آب خوردن سبب ابتلا به بیماری سیروس کبدی است که همان آب زرد(ماء الاسفر) است.
این بیماری آب زرد یا سیروس کبدی :کبد سفت می‌شود و از‌آن آب ترشح می‌شود و شکم را پر کرده تا جایی که شکم سفت شود و مجبور میشوند شکم را سوراخ کنند و آن آب را خارج نمایند و درمان آن سخت است
بیماری های کبد بیشت
ابزار صنعتی چیست؟
ابزار صنعتی یکی از اصلی ترین پایه های راه اندازی دستگاه ها و ماشین آلات مختلف در کارخانجات و محیط های صنعتی می باشد که از نظر تنوع در سطح بسیار بالایی قرار دارد. ابزارآلات صنعتی برخلاف ابزارهای خانگی اغلب برقی و بادی بوده و کمتر با نیروی محرکه دست عمل می کنند. به همین خاطر است که از نظر قیمت کمی نسبت به سایر انواع ابزار گران تر می باشند. قبل از خرید ابزار صنعتی پیشنهاد می کنیم ادامه این مطلب را بخوانید تا با پاسخ سوالاتی از ق
مشکل من این است که نمی‌‌توانم خودم را در یک جمله خلاصه کنم. تمام چیزی که می‌‌دانم این است که چه کسی نیستم. همچنین متوجه شده‌‌ام که بین بیشتر مردم توافقی ضمنی وجود دارد تا خود را با محیط پیرامون‌شان هماهنگ کنند. من همیشه این نیاز را حس کرده‌ام که علیه محیطم طغیان کنم. برای همین است که وقتی سینما می‌‌روم و پرده تاریک می‌شود با تمام وجود دلم می‌‌خواهد یک کتاب باز کنم و بخوانم. خوشبختانه همیشه یک چراغ‌ قوه‌ جیبی همراهم هست.
جز از کل 
استیو
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.






param name="AutoStart" value="False">












آقا من دیروز اینقد تو این آفتاب ها توی خیابون دوییدم تا ب کارهام برسم آفتاب سوخته شدم.حس می
 رژیم غذایی کرفس بسیار آسان ، سالم و کم هزینه می باشد که با استاده از آن طی چند هفته کوتاه می توانید به هدف مورد نظر خود برسید و از شر چاقی راحت شوید .توجه کنید که در این مقاله ما هیچ محدودیت غذایی یا اینکه کرفس را تنها وعده غذایی در طی هفته قرار دهید را توصیه نمی کنیم  آنچه را که در این مقاله ما به شمامعرفی می کنیم این است که کرفس می تواند یک مکمل عالی برای شما باشد و همچنین می تواند شما را برای رسیدن به هدفتان که کاهش وزن است کمک کند .
 هر رژیم غ
بیچاره کرد منو این رکسانا!
صبح ساعت 4 صبح منو بیدار کرده که با هم بریم کوه!(کدوم کوه؟ همون کوهی که آی بله! من چمیدونم!:)) خودش با ماشین اومد دنبالم! و منو در حالی که به لحاف و تشکم متوسل شده بودم از زیر پتو به حالت سینه خیز و کشان کشان سوار ماشینش کرد! اگر این سوال اذیتتون میکنه که رکسانا کیه فقط در همین حد میتونم به شما اطلاعات بدم که خیلی دوستش دارم خیلی.....
مسیر خونه تا کوه رو من خواب بودم..به کوه که رسیدیم با یه لبخند رکسانا(میخواستم چیز دیگه بگم گ
ناراحتی و خوشحالی در نمیزنه بعد وارد بشه!
و هیچ کس با هر نقشه و هر دانشی این روز ها رو پیش بینی نمیکرده...
خدا میدونه چه وقایع و روزهای اینجوری دیگه ای توی سرنوشتمون هست که نه من و تو و نه هیچ کس دیگه ای نمیتونه پیش بینیشون بکنه!
دیروز روزه بدی رو گذروندنم!
این روزها هر روز جمعه اس انگار برام!
انگار دارم یاد میگیرم که جمعه ها و غروب هاشو چه جوری بگذرونم!
 
 
من کار خوب و درست خودم رو انجام میدم
شما رو خوشحال کرد، بسیار خوشحال میشم
شما رو ناراحت کرد
روی ماسه‌های ساحل نشسته بودم و داشتم با یه تیکه چوب اسم "بانوچه" رو روی ماسه‌ها می‌نوشتم که فرشته اومد و گفت: "بیا اینو تو ماسه‌ها دیدم از انگشتت افتاده بود بیا بذار تو کیفت تا آقاگل نیومده ازت بگیره"، قبل از اینکه انگشتر رو از دست فرشته بگیرم، یکی از اونور ساحل داد زد: "آقاگلللللللللللل بدو برو بانوچه انگشتره رو پیچوند!" سرمو چرخوندم دیدم حریره! تا بخوام عکس‌العملی نشون بدم فرشته انگشتر رو محکم تو مشتش گرفت و شروع کرد به دویدن، حریر هم به د
به هر حال جایی زندگی میکنیم که باید هر روز این عبارت زیبای "بین بد و بدتر"‌ رو برای خودمون مرور کنیم. آره خب خواسته منم همین بود. با تمام وجودم بد رو به بدتر ترجیح میدم البته اگر بدبین باشم. وقتهایی که خوشبینم احساس میکنم که واقعا جای بدی نخواهد بود جایی که بهتر از بدتر باشه، اگر بیشتر عمرتو در بدتر گذرونده باشی. میفهمی که؟
میخواستم از این دنیا بکشم بیرون. نه که اینجا دنیای بدی باشه. ولی خب گمون میکنم اونجا هدف نهایی آدما یه جورایی به هم نزدیکه.
به هر حال جایی زندگی میکنیم که باید هر روز این عبارت زیبای "بین بد و بدتر"‌ رو برای خودمون مرور کنیم. آره خب خواسته منم همین بود. با تمام وجودم بد رو به بدتر ترجیح میدم البته اگر بدبین باشم. وقتهایی که خوشبینم احساس میکنم که واقعا جای بدی نخواهد بود جایی که بهتر از بدتر باشه، اگر بیشتر عمرتو در بدتر گذرونده باشی. میفهمی که؟
میخواستم از این دنیا بکشم بیرون. نه که اینجا دنیای بدی باشه. ولی خب گمون میکنم اونجا هدف نهایی آدما یه جورایی به هم نزدیکه.
یکی از دانشجوای بزرگوار رو دیدم امروز سر کلاس، اونم ردیف اول با ظاهری نشسته بود که برام عجیب به نظر میومد، با صندل نشسته بود، بدون جوراب، بعضی وختام پاشو کامل از صندل درمی‌آورد و میذاشت لبه‌ی صندلی! چون بدون جوراب بود این حرکتش کامل توی ذوق می‌زد، افتادم یاد خودم توی دوران کارشناسی، چون بَدَم از عرق کردن پا میومد صندل میپوشیدم و جوراب هم نمیپوشیدم! الان با خودم فکر کردم کارم چقدر زشت بوده و چطور استادا تحمل میکردن؟ البته چون درسم یه سر و گ
امروز ثبت‌نام مقدماتی بود، دیروز هم دروس پیشنهادی اومد. من در حالی‌که تصمیم داشتم از اتاق بیرون نرم، وقتی دیدم درسای پیشنهادیم عجیب غریبه شال و کلاه کردم رفتم دانشکده که ببینم استاد راهنمای گرامی چی می‌گه. توی دفترش بود ولی در رو از تو قفل کرده‌بود. مدتی وایسادم، بعد که اومد بیرون ازش پرسیدم وقت داره؟ گفت دارم می‌رم سمت عمران، اگه می‌شه بین راه بگو.
قدم‌زنان رفتیم سمت زیراکس عمران و راجع به درسا حرف زدیم. گفتم می‌خوام این درسا رو تابستو
سلام
۱-۱) امروز سر آخرین کلاس این ترم، استاد داشت راجع به خوشه‌بندی ترتیبی (Sequential Clustering، یه بحثیه تو ماشین لرنینگ) حرف می‌زد. عادت داره که گاهی این مفاهیم رو به زندگی واقعی هم تعمیم میده (و من چه تو اون موضوع موافق باشم باهاش چه مخالف، خیلی لذت می‌برم از این نوع دیدی که داره). خلاصه داشت می‌گفت عیب این روش اینه که به ترتیب ورود داده‌ها حساسه. بعد گفت یادگیری ما هم همین‌طوره، ترتیب ورود وقایع به ذهن‌مون (از بچگی تا الان) روی عقایدی که داریم تا
سلام
۱-۱) امروز سر آخرین کلاس این ترم، استاد داشت راجع به خوشه‌بندی ترتیبی (Sequential Clustering، یه بحثیه تو ماشین لرنینگ) حرف می‌زد. عادت داره که گاهی این مفاهیم رو به زندگی واقعی هم تعمیم میده (و من چه تو اون موضوع موافق باشم باهاش چه مخالف، خیلی لذت می‌برم از این نوع دیدی که داره). خلاصه داشت می‌گفت عیب این روش اینه که به ترتیب ورود داده‌ها حساسه. بعد گفت یادگیری ما هم همین‌طوره، ترتیب ورود وقایع به ذهن‌مون (از بچگی تا الان) روی عقایدی که داریم تا
طرف خودش سال به سال حالمو نمی‌پرسه و هر وق مشکل داره و کمک می‌خواد میشم رضا جون‌ش
ی سری هم ک بهش گفتم حالم خوب نیس برگشتنی ک میرم سمت خونه پیشم باش ی موقع تو مترو یا اتوبوس یچیزیم نشه بعدش برم درمونگاه،تا ۸ شب دانشگاه مونده بود ک ب قول خودش ب کارای درسی برسه(البته زر میزد داشت می‌پیچون منو بعدا فهمیدم این قضیه رو)حالا ک اتفاقی امروز تو صحن دانشگاه میبینیش میگه چطوری بی معرفت حالی نمی پرسی،دلم واست تنگ شده بود،از راهنمایی ک باهم بودیم قیافه
به قدری این کتاب رو دوست دارم که حتی نمی‌دونم از کجا شروع کنم. ولی بذارین یه داستانی رو براتون تعریف کنم. کتاب اصلی رو دو سال پیش خریدم و همیشه با خودم فکر میکردم اون دوتا صفحه سیاه که اولیش با کلمه  " قبل " و دومیش با کلمه  " بعد " علامت گذاری شده یعنی چی؟ و حتی یه درصد هم فکر نمی‌کردم که یه اتفاق ناباورانه قراره مرز جدایی این دو بخش باشه. با این حال هیچ وقت نتونستم بیشتر از 15-10 صفحه ی ابتدایی کتاب رو بخونم تا اینکه امسال فهمیدم مینی سریالش ساخته
توضیح و تشریح عایق الاستومری
عایق الاستومری نوع خاصى از عایق هاى ساخته شده از ترکیبات پلیمرى الاستومریک هستند. که بر اساس خواص شیمیایى و مشخصه هاى فیزیکى در خلال روند تولید به عنوان عایق هاى حرارتى- برودتى، صوتى و … مورد استفاده قرار مى گیرند.
یک ماده الاستومریک ماده ای است که خواص الاستیکی یا شبه لاستیکی از خود نشان دهد. از آنجا که انواع بسیار متنوعی از مواد الاستومریک وجود دارد، آگاهی در مورد نحوه ی کاربرد به منظور تشخیص بهترین ماده برای
من میدونم که حرفام ممکنه خیلی تلخ باشه.
بدبختی من اینه که به خودم هم اینها رو میگم. فکر نکنین فقط اینجا مینویسم. یعنی هر روز به خودمم دعوا و سرکوفت میزنم که خجالت بکش.
ولی من ادم مجازی هستم، توی زندگیتون نیستم.
میتونین حداقل به عنوان یه خواهر حرفای منو بخونین و بذارین کنار بقیه حرفها. بد شما رو که نمیخوام.
به نظر من،
این کشوری که توش هستم،
جای زندگی نیست. چرا؟
کشوری که توش، دولت مینمم های مردم رو تامین کنه و اجازه هم نده که مردم پولدار و ثروتمند
این روزها همگی شاهد تبلیغات گسترده اموزشگاه ها و کلاس کنکور اساتید شناخته شده و ناشناس کنکور هستیم و در این تبلیغات میبینیم که با شرکت در این کلاس ها از زمین و زمان بی نیاز میشیم و استاده که میشه فرشته ی نجات،عملا کنکوری ها دارن با این تبلیغات بمباران میشن.ممکنه این فکر به ذهنت خطور کرده باشه که،من تو کلی از درسها مشکل دارم،کلاس کنکور هم لابد چیز خوبیه که اینقد تبلیغ میکنن و رتبه برتر داده بیرون بد نیست من هم برم یه چندتا درس اسم بنویسم !!؟
 
اگه اشتباه نکنم تو هفته 4 ام حضورم تو دانشکده جدید هستم. خیلی چیزا اینجا واسم جدید بود و هست و واسه همین نوشتن واسم آسون نبود، چون به زمان نیاز داشتم که بفهمم کجام! و البته اگر فکر میکنید که الان دیگه میدونم کجام باید بگم که اشتباه میکنید.
 
اول اینکه من در واقع تو یک انستیتو زیر مجموعه دانشکده کار میکنم و به همین دلیل جو اصلا دانشجویی نیست، تعداد دانشجوهایی که تا الان شناختم به تعداد انگشتان دو تا دست هم نمی رسه و بغیر از هیات علمی ها بقیه اکثر
امروز دو تا عکس از من تو مراسم سخنرانی دکتر جلیلی تو دانشگاه شهید بهشتی از طرف یکی از خبرگزاری ها منتشر شده که تقریبا شبیه دو تا عکسی هست که از #اوشون خانم تو مراسم سخنرانی استاد رحیم پور ازغدی و مراسم حقوق زنان تو امیرکبیر از همون خبرگزاری وجود داره
مثلا ﻏﻢ ﻧﺸﺪﻩ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎﺖ،(ﺍﻟ)....
پ.ن1:
چالش اصلی سخنرانی دکتر اونجا معلوم میشه که کلمه ی انتخابات (تغییر ساختار انتخابات فعلی سوال من بود) جزء کلمات پرتکرار سخنرانی دکتر تو اون بخشی که تو سای
سلام
یادمه یه فیلمی بود که داشت همین موضوع رو مسخره میکرد. چون یه خانمی از یه روستایی اومده بود به شهر و خودش رو گم کرده بود و وقتی مادرش از روستاشون اومده بود خونشون، داشت میدید چقدر زندگی سطحی و بی معنی ای برای خودش درست کرده. ریشه هاش رو فراموش کرده و درگیر چیزایی که متعلق به اینجا نیستن شده. مثلا یه چند نفر آدم اورده بود خونشون با یک استاد و استاده داشت بهشون یاد میداد چجوری نفس بکشید. 
این چیزا، جایگزین روحانیت نیست به هیچ وجه(منظورم آخوند
همخوانی یا گروه همسرایان، یا گروه کر شاید بنظر
برسد: از ابداعات کلیسا یا سرزمین اروپا است، اما اینطور نیست بلکه در سراسر دنیا
وجود داشته، در رزمایشها، برای حفظ روحیه سربازان، شعری را با هم زمزمه می کردند. اگر
لازم نیست موسیقی یا موزیک متنی باشد، برای شرایط جنگی سربازان است.  برخی هم معتقدند ساز زدن حرام است. به همین دلیل
در مناسبت های مذهبی، اغلب از گروه کر بدون ساز استفاده می شود، اگر هم استفاده
کنند، دستگاه را نشان نمی دهند. گروه کر از افرا
شیخ مشرف الدین مصلح بن عبدالله شیرازی،شاعر و نویسنده نامدار قرن هفتم هجری یکی از بزرگترین متفکران و شاعران و ادیبان ایران است که در تمام خطّه ایران زمین یکّه تاز میدانهای فصاحت و بلاغت و سخنوری می باشد.این شاعر بلند پایه،استاد مسلّم غزلِ سبک عراقی و نثر مسجّع یعنی نوشته آهنگدار و موزون است.و غزلیات،قصائد،قطعات و ترکیب بندهایش به روانی آب زلالند و دو اثر جاویدانش گلستان و بوستان قرن ها بر عقول و قلوب ایرانیان حکومت می کنند.
گلستان دارای نث
تحقیق کاروفناوری
پودمان پرورش و نگه داری از حیوانات
آشنایی با نژاد گاو اصیل سیستانی
گاو اصیل سیستانی
این نژاد گاو که به گاو سیستانی در ایران معروف است در جاهای دیگر دنیا تقریباً منقرض شده است اما در ایران هنوز به حیاتش ادامه می دهد.اسکلت این نژاد در کوه های اسکاندیناوی کشف شده که نشان دهنده ی قدمت این نوع نژاد است این نژاد یک نژاد باستانی است و متعلّق به عصر حاضر نیست بلکه مربوط به گذشته های خیلی دور است.این نژاد از گاو شاخ ندارند و دارای کوه
شاید با شنیدن کلمه بواسیر کمی بترسید، زیرا هرگز نمی خواهید که این شرایط را تجربه کنید و حتی بعضی از شما نیز تجربه ناخوشایندی از آن داشته اید.  بسیاری از افراد این مشکل را از دیگران پنهان می کنند و همین موضوع باعث شدید تر شدن بیماریشان می شود و یا حتی ممکن است بواسیر بدون هیچ گونه علائم واضحی در بدن فردی به وجود بیاید و یا در صورت وجود علایم نیز به دلیل جوانی و بی‌ توجهی ، سال ‌ها مخفی بماند  اما بهتر است که کمی آگاهی خود را در مورد علائم بوا
صب کولر گازی و مراحل ابتدایی آماده سازی آن را در مقاله ای با عنوان “راهنمای نصب کولرگازی (قسمت اول)” بیان کردیم. پیشنهاد میشود برای خواندن این مطلب حتما قسمت اول را مطالعه کنید. در این مقاله به ادامه مطلب و نحوه نصب لوله ها میپردازیم:
ابتدا فاصله بین یونیت خارجی و داخلی را به دقت اندازه گیری کنید. می توانید اول روی دیوارها را با استفاده از مداد و خط کش، خط کشی کرده و سپس با قراردادن متر روی خطوط کشیده شده که مشخص کننده محل عبور لوله ها می باشند
پیشاپیش بابت طولانی بودن عذرخواهم
[ترجیح دادم ماه رمضون امسال رو اینطوری شروع کنم ... می خواستم بنویسمش اما دیدم انرژی زیادی ازم میگیره و ذهنم در حال حاضر یاریم نمی کنه، منصرف شدم. تصمیم گرفتم به صورت همون نوشتار معمولی و محاوره و خودمونی، قرو قاطی  طور فقط روایت کنم. بابت طولانی بودن هم مجددا عذرخواهم. لطفا اگر حوصله ندارید بذارید سر فرصت بخونید، البته اگر علاقه ای به خوندن وراجی بافه های من دارید :) ]
 
بارون شدیدی شروع به باریدن گرفت. خدای م
اجرای سازه ال اس اف LSF

ارائه ی تمامی مواد، نیروی کار، تجهیزات و خدمات
عقد قرارداد و تجارت همراه با پیمانکاران متخصص مختلف
تقاضا برای مساعدت و یا درخواست برای مجوز در روند ساخت و ساز
برنامه نظارت و جریان نقدی
ثبت دقیق گزارشات
حصول اطمینان از محل پروژه امن و مطمئن
 
 
 
در اجرای این سازه ها،بخش عمده ی کار (حدود 60_70درصد) به طراحی و تولید مربوط می شود که بصورت تمام اتوماتیک و بدون دخالت دست در کارخانه انجام می پذیرد،30 الی 40 درصد باقی مانده ی کار که

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها